- می خوار
- کسی که شراب می خورد، باده خوار، شراب خوار
معنی می خوار - جستجوی لغت در جدول جو
- می خوار
- آنکه باده نوشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دایم الخمر
باده نوشی، باده خواری، شراب خواری
می خوار، آنکه شراب می خورد، باده خوار، شراب خوار
می خوارگی
باده نوشنده: عاشق ورندم و می خواره باواز بلند وین همه منصب از ان حور پریوش دارم. (حافظ)
می خواری، باده خواری، باده نوشی
باده نوشی
آدم خوار، موجود وحشی که گوشت انسان را بخورد، مردم خوار، ستمکار
مو خوره
شرابخوار، باده خوار
آنکه بسیار خورد پر خور
آنکه پیچ خورد، آنکه قابلیت انعطاف داشته باشد آنکه تواند خمید
آنکه پیل خورد کسی که فیل تواند خورد، قوی و ضخیم: ابر هزبرگون و تماسیح پیلخوار بادست اوست یعنی شمشیراوست ای. (منوچهری)، آنکه پیل او را خورد کسی که فیل او را قوت خویش کند
طفلی که هنوز شیر می خورد، کودک خردسال
بچه ای که هنوز شیر خورد شیر خواره شیر خور
باده گسار، باده خوار
آنکه نان ونمک کسی را خورده
آنکه سیلی بخورد، توسری خور
آنکه کم غذا بخورد، کم خوراک
کسی که عادت به خوردن گل دارد
ویژگی بچه ای که غذای اصلی او شیر است
آنکه نتواند بخوابد، کسی که به خواب نرود
ویژگی هر جانوری که از ماهی تغذیه می کند، پرنده ای با منقار دراز، دم کوتاه و پرهایی به رنگ سبز و آبی و سفید که بیشتر در کنار رودخانه ها می نشیند و ماهی صید می کند
ویژگی آجری که در آب خیسانیده باشند تا گرد آن گرفته شود
آنکه کم خورد کمخور کم خوراک: (جمازه ای راهرو کوه کوهان کمخوار بسیار رو)
آنکه گول خورد
گیاه خوار: خورد مر گیاخوار را آدمی در آردش در پیکر مردمی، علفزار کشتزار چراگاه: آنجا زمستان سخت باشد در شهر شدندی و تابستان بصحرا و گیاخوار ها جای گرفتندی
آنکه سیلی خورد، زبون توسری خور
آنکه لاشه خورد جیفه خوار، کرکس
آنکه مارخورد: درویش مار خوار، گاو کوهی گوزن
کسی که بی زحمت می خورد
کسی که ازسفره دیگران غذا خورد، آنکه بدون سعی و رنج مال دیگران را تصاحب و صرف کند
آنکه مگس خورد، مگس گیر، پرنده ایست کوچک از راسته سبکبالان و از دسته دندانی نوکان که در آمریکای مرکزی میزید. در بالای سراین پرنده دسته ای از پره ها بشکل تاجی باد بزنی شکل قرار دارد. رنگ پرهای آن تند و متفاوت است تاج ورک (تاجورک) مگس خوره مرغ انجیر خوار مرغ انجیر مرغ مگس خوار